اشعار (تک بیتی -دو بیتی) - 6
سفارش تبليغات در انجــمن قالب گراف ورود به تاپيک اطلاعيه هاي تابستانه قالب گراف
امور گرافيکي و کدنويسي وب خود را به جي جي ميزبان بسپاريد
نام کاربري : پسورد : فراموش
پاسخ ها
او بي خبري دارد و هم بي بصري را
كز روي تو نشناخته گلبرگ تري را
كي فرق دهد ديو و پري را ز هم امروز
ان كو ندهد فرق ز هم ديو و پري را
---------------------------
گر چه از ياد بداد ان مه نوشاد مرا
ليك يادش نرود از دل ناشاد مرا
سر و جان را همه بر باد دهم از شادي
مژده امدنش گر بدهد باد مرا
----------------------------
او به تير نظر از پاي در انداخت مرا
خلق يكسر به گمان كز نظر انداخت مرا
خواست صياد كه نالان شوم از فرقت گل
در قفس كرد و بجاي دگر انداخت مرا
-----------------------------
دست و پا يكسره بسته است سران را همه دهر
به هنر شهره كند بي هنران را همه دهر
به نظر جلوه كند بي نظران را همه دهر
نعمت بوس و كنار است خران را همه دهر
-------------------------
گر ز ديده نهان شدي چو پري
از نظر غايبي و در نظري
رخ خوبت به هر چه پنداريم
خوب چون بنگريم خوبتري
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

او بي خبري دارد و هم بي بصري را
كز روي تو نشناخته گلبرگ تري را
كي فرق دهد ديو و پري را ز هم امروز
ان كو ندهد فرق ز هم ديو و پري را
---------------------------
گر چه از ياد بداد ان مه نوشاد مرا
ليك يادش نرود از دل ناشاد مرا
سر و جان را همه بر باد دهم از شادي
مژده امدنش گر بدهد باد مرا
----------------------------
او به تير نظر از پاي در انداخت مرا
خلق يكسر به گمان كز نظر انداخت مرا
خواست صياد كه نالان شوم از فرقت گل
در قفس كرد و بجاي دگر انداخت مرا
-----------------------------
دست و پا يكسره بسته است سران را همه دهر
به هنر شهره كند بي هنران را همه دهر
به نظر جلوه كند بي نظران را همه دهر
نعمت بوس و كنار است خران را همه دهر
-------------------------
گر ز ديده نهان شدي چو پري
از نظر غايبي و در نظري
رخ خوبت به هر چه پنداريم
خوب چون بنگريم خوبتري
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

راست اين زلف پريشان كه به رو مي فكني
به درستي دل جمعي به جفا مي شكني
دل و جان و تن من باد فداي تو كه تو
مرهم و راحت و ارام دل و جان وتني
---------------------
به رو زلف پريشا جمع داري
پريشاني به روي جمع اري
پريشان زلف تو چون روزگار است
از ان دارم پريشان روزگاري
--------------------
كلاه از سر شادي به اسمان فكنم
اگر تو چون كمرم دست در ميان اري
تو را به قتل من ابرو بس است و مژگانت
چه حاجت است كه تو تير در كمان اري
-----------------------
اي مايهء عمر جاوداني
بي تو چه كنيم زندگاني
تو ميروي و ز اشك و اهم
در اب و در اتشم نشاني
------------------------
شدم تا شدم دور از روي تو
سيه روز و اشفته چون موي تو
ز بس ضعف ميترسم از سيل اشك
برد همچو خاشاكم از كوي تو
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

ز درد هجر شبان تا به روز بيدارم
از انكه بي گل روي تو خفته بر خارم
ز روي ماه تو شب تا به روز من ز دو چشم
ستاره ميشمرم تا ستاره ميبارم
-------------------------
چو قدر وصل تو از قرب من ندانستم
از ان به بعد گرفتار هجر تو هستم
به جرم ان كه كشيدم سر از محبت تو
به دام محنت از ان سان هميشه پا بستم
---------------------------
به باد داد مرا خانمان غم پسران
به ياد ماند همين يك نصيحت از پدرم
گرم از اين همه تحصيل عشق حاصل نيست
خوشم چو سرو كه ازادگي بود ثمرم
--------------------------
از تاب دو زلف تو به تابم
وز چشم خرلب تو خرابم
چشمان تو برده عقل و هوشم
زلفين تو برده صبر و تابم
-----------------------
انكه از ديده ميرود ابش
شب هجران كجا برد خوابش
خواب از چشم من كناره گرفت
كه مبادا شبي برد ابش
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

دل مگس وار گرد رخسارش
به هواي لب شكر بارش
گر بدين جلوه بگذرد بر من
جان ز تن ميرود ز رفتارش
-----------------------
كنون كه ماه ربيع است اي بديع نگار
بيا و بادهء گلبوي و لاله رنگ بيار
بهار گرچه ربيع است ليك در هر سال
نبوده است به هم اينچنين ربيع و بهار
-------------------------
سر بنهم گر تو نمايي اسير
پا نكشم گر تو كني دست گير
گر تو به اين ابروي همچون كمان
تير زني من سپرم پيش تير
-------------------------
نه هر كه گفت دو بيتي سخنوري داند
رموز قاعده و طرز شاعري دارند
نه هر سگي كه درد جامهء غريبي را
شكوه حمله و بر غضنفري داند
----------------------
ماه زيباست نه همرنگ رخ زيبايت
سرو رعناست نه مانند قد رعنايت
ماه تابان به سر سرو خرامان ديدم
تا بديدم قد رعنا و رخ زيبايت
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

مرا بهار خزان است و گلستان خار است
كه باغ و راغ نكو با خط و رخ يار است
چو نيست حاصل عشق توام ز بي برگي
بس است اين گل روي تو ام كه بر بار است
-----------------------------
مرا بهار سر سير باغ و صحرا نيست
كجا روم كه به از روي تو تماشا نيست
هزار طلعت زيبا به چشم من زشت است
نظر ز روي تو بر روي غير زيبا نيست
--------------------------
مژگان چشم يار من از ابروان گذشت
ياران حذر كنيد كه تير از كمان گذشت
ديشب فتاد شور قيامت ميان جمع
چون حرفي از ميان تو اندر ميان گذشت
----------------------
مرا كه وعدهء فردا به باغ و بستان است
كجا روم كه گلستانم اندر ايوان است
مرا به خانه قد و روي و زلف و خال و خطت
به جاي سرو و گل و سنبل است و ريحان است
------------------------------
شبي كه طلعت روي تو زيب ايوان است
شبست و روز كه خورشيد در شبستان است
چه حاجت است به باغ و گل و رياحينم
كه هر كجا كه تو باشي گل است وريحانست
-------------------------
سرم چو گوي بگردد به گرد ميدانت
براي ان كه خورد لطمه اي ز چوگانت
از ان خطي كه ز روي تو سر زد از خوبي
چو من نهاد بسي سر به خط فرمانت
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

چون سنگها صداي مرا گوش ميكني
سنگي و ناشنيده فراموش ميكني
رگبار نو بهاري و خواب دريچه را
از ضربه هاي وسوسه مغشوش مي كني
-----------------------------
می روم ز دیده ها نهان شوم

می روم که گریه در نهان کنم


یا مرا جدایی تو می کشد

یا تو را دوباره مهربان کنم!
-----------------------
گر سر انگشت تو مارا ننوازد گله نیست
گل خاریم و زیان ، سودِ نوازشگر ماست

زان همه زخم که بر تار دل ما زده دوست
حاصل این نغمه ی عشقیست که در دفتر ماست!
------------------------------
چنین با همربانی خواندنت چیست
بدین نامهربانی راندنت چیست

بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست
--------------------------
بیا از دوریت حالی ندارم

به "عین" و "شین" و "قافت" بی قرارم

به "ت" و "ب" گرفتارم شب و روز

به غیر از "لام" و "ب" درمان ندارم
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
--------------------------
گویند بهشت حور و عین خواهد بود
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
-------------------------
محرم راز دل شیدای خود
** نمیبینم زخاص و عام را
با دلارامی مراخاطرخوش است
کز دلم یک باره برد ارام را
---------------------
هر ** بد ما به خلق گوید
ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
-------------------
صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت
ناز كم كن كه در اين باغ بسي چون تو شكفت
گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي
هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

پايان جهان چو نيستي بادا
كم پرس ز هرچئ چيستي بادا
دامان عداوت جهان را بركن
تا كيستي عدم به مستي بادا
------------------------------------
مکن کاري که بر پا سنگت آيد
جهان با اين فراخي تنگت آيد،
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت آيد
----------------------------------
کاش میدانستم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست
---------------------------------
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
----------------------------------
دیدگانم همچو دالان نور
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد و درد
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /

برای چشم خاموشت بمیرم
کنار چشمه ی نوشت بمیرم
نمی خواهم در آغوشت بگیرم
که می خواهم در آغوشت بمیرم
---------------------------
خلوت گزيده را به تماشا چه حاجتست

چون كوي دوست هست به صحرا چه حاجتست

جانا به حاجتي كه تو را هست با خداي

كه آخر دمي بپرس ما را چه حاجتست!!
------------------------------------
سهل است بگویم که گرفتار تو هستم،

من در پی این حادثه غمخوار تو هستم،

هر چند که دور از منی و من ز تو دورم،

بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
---------------------------------
تو اگر ميدانستي كه چه زخمي دارد

كه چه دردي دارد

خنجر از دست ياران خوردن

دگر از من نمي پرسيدي كه چرا تنهايي
------------------------------
روزگار گله مندی شده است

من بگیرم تو بخندی شده است

از دلم یاد نکردی شاید

عشق هم سهمیه بندی شده است
امضاي کاربر :
take a smile (:

تشکر شده:

1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: brave /


براي نمايش پاسخ جديد نيازي به رفرش صفحه نيست روي تازه سازي پاسخ ها کليک کنيد !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.