اشعار (تک بیتی -دو بیتی) - 21
سفارش تبليغات در انجــمن قالب گراف ورود به تاپيک اطلاعيه هاي تابستانه قالب گراف
امور گرافيکي و کدنويسي وب خود را به جي جي ميزبان بسپاريد
نام کاربري : پسورد : فراموش
پاسخ ها
ز آن می که حيات جاودانيست بخور
سرمايه لذت جواني است بخور
سوزنده چو آتش است ليکن غم را
سازنده چو آب زندگاني است بخور

----------------------------------

گر باده خوری تو با خردمندان خور
يا با صنمی لاله رخي خندان خور
بسيار مخور و رد مکن فاش مساز
اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور

---------------------------------

وقت سحر است خيز اي طرفه پسر
پر باده لعل کن بلورين ساغر
کاين يکدم عاريت در اين گنج فنا
بسيار بجوئي و نيابي ديگر

امضاي کاربر :
take a smile (:
ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون *
روي سوي خانه خمار دارد پير ما
در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم *
کاين چنين رفته‌ست در عهد ازل تقدير ما

یارب ز درت مکن جوابم
از بار گناه در عذابم

تو ماندی بی خدا ای خفته بر گنج
که بر گنج از گدائی می بری رنج

امضاي کاربر :
take a smile (:
چاك پيراهن يوسف كه گل تهمت بود
خنده بر سستي تدبير زليخا مي كرد

گر مذهب مردمان عاقل داری
یک دوست تو را بس است که یک دل داری

از عشق من به هر سودرشهر، گفتگوئیست‏
من عاشق تو هستم، این گفتگوندارد!‏
امضاي کاربر :
take a smile (:


فریاد که سوز دل بیان نتوان کرد
با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد
اینها که من از جفای هجران دیدم
یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد


دردی است مرا به دل دوایم بکنید
گرد ســــر آن شــــوخ فدایم بکنید
دیـــوانه‌ام و روی به صحــــــرا دارم
زنجـــــیر بیارید و به پایم بکنیـــــد

امضاي کاربر :
take a smile (:
از جمله رفتگان اين راه دراز
باز آمده کيست تا بما گويد باز
پس بر سر اين دو راهه‌ي آز و نياز
تا هيچ نماني که نمی‌آيي باز
---------------------------
اي پير خردمند پگه‌تر برخيز
و آن کودک خاکبيز را بنگر تيز
پندش ده گو که نرم نرمک می‌بيز
مغز سر کيقباد و چشم پرويز
--------------------------
وقت سحر است خيز اي مايه ناز
نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
کانها که بجايند نپايند بسي
و آنها که شدند کس نمیايد باز

امضاي کاربر :
take a smile (:
از شمع سه گونه کار میآموزم
می گریم ومی گدازم ومی سوزم

خیر در جنس بشر نبود خدایا رحم کن
این بشر را کز برای خیر خود شر می کند

گر در طلب اهل دلی همدم ما باش
سلطانی اگر می طلبی یار گدا باش
امضاي کاربر :
take a smile (:
تا بگويم که چه کشفم شد از اين سير و سلوک
به در صومعه با بربط و پيمانه روم
آشنايان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکايت سوی بيگانه روم

ديــــــــــده‏اى نيست نبيند رخ زيبــــــــــــاى تو را
نيست گـوشى كه همى‏نشنود آواى تو را
هيچ دستـــــــــى نشـــــــــود جز بر خوان تو دراز
كـــس نجويد به جهـــــــان جز اثر پاى تو را
امضاي کاربر :
take a smile (:


خورشید رخا، ز بنده تحویل مکن
این وصل مرا به هجر تبدیل مکن
خواهی که جدا شوی ز من بی‌سببی؟
خود دهر جدا کند، تو تعجیل مکن




هر آنچه دارمي در پات ريزم/ ميان عاشقان يكباره خيزم
و با فرياد و سوز و آه و ناله /بگويم دوستت دارم عزيزم



بلا رمزی زبالای تو باشه
جنون قِسمی ز سودای تو باشه
به صورت آفرینم این گمانه
که پنهان در تماشای تو باشه

امضاي کاربر :
take a smile (:
هر گه كه ميروم كه شكايت كنم زتو
چون گوش مي كنم به زبانم دعاي توست

شمع شد روشن و پروانه به آتش پيوست
مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق

لباس زندگی بر خود مکن تنگ
که چون شد پاره ، نتوان کرد پیوند

گفت : هر چند دلت خانه بدوشست ولي
دوست دارم كه شود بي سر و سامان تر از اين

گفتی: به تو گر بگذرم از شوق بمیری
قربان سرت، بگذر و بگذار بمیرم
امضاي کاربر :
take a smile (:


تا به کی می پرسی ز جبر و اختیار
اختیار آن ده که باشد دست یار



تا كه نام كشورم پاينده هست
مرده ام هم زين سبب دل زنده هست

رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی
در حال خود گویم همی، یادی بود کارم ترا

امضاي کاربر :
take a smile (:

براي نمايش پاسخ جديد نيازي به رفرش صفحه نيست روي تازه سازي پاسخ ها کليک کنيد !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.