- صفحه اصلي قالب گراف
- انجمن
- آپلود سنتر
- تبليغات
- ورود
- عضويت
- خوراک
- نقشه
- تماس با ما
- ارسال پيام به مدير در انجمن ghalebgraph@gmail.com\09394943902
من آن گلبرگ مغرورم که میمرم ز بی آبی
ولی با منت خاری پی شبنم نمیگردم
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
خیر مقدم ، چه خبر دوست کجا راه کدام
در هوا چند معلق زني و جلوه كني
اي كبوتر نگران باش كه شاهين آمد
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
ما را به آب ديده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کويش چرا رود



-
ارسالي ها :
515 -
عضويت:
27 /4 /1393 -
سن:
19 -
تشکرها :
70 -
تشکر شده:
347 -
من در ياهو:
- تلگرام : :o
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 - 11:14
مرغي ديدم نشسته بر باره طوس
در پيش نهاده کله کيکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس
--------------------------------
جامی است که عقل آفرين میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبين میزندش
اين کوزهگر دهر چنين جام لطيف
میسازد و باز بر زمین میزندش
-------------------------------
خيام اگر ز باده مستي خوش باش
با ماهرخي اگر نشستي خوش باش
چون عاقبت کار جهان نيستي است
انگار که نيستي چو هستي خوش باش



-
ارسالي ها :
515 -
عضويت:
27 /4 /1393 -
سن:
19 -
تشکرها :
70 -
تشکر شده:
347 -
من در ياهو:
- تلگرام : :o
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 - 11:14
رفتی دلم شكستی این دل شكسته بهتر پوسیده رشته ی عشق از هم گسسته بهتر
من انتقــام دل را هرگــــــز نگیـــــرم از تو این رفتــه راه ناحــق در خون نشستــــه بهتر
--------
تو اگر باز کني پنجره اي سمت دلت
ميتوان گفت که من چلچله لال توام
مثل يک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرماي پر و بال توام



-
ارسالي ها :
515 -
عضويت:
27 /4 /1393 -
سن:
19 -
تشکرها :
70 -
تشکر شده:
347 -
من در ياهو:
- تلگرام : :o
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 - 11:14
شرح قرآن مبینی یا علی
مرشد روح الامینی یا علی
رزق میکاییل خرده نان تو
جان عزرا ئیل در دستان تو
مرا وصلی نمیباید من و هجر و ملال خود
صلا زن هر که را خواهی تو دانی و وصال خود
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیهی عشق مجاز است
تا بدین منزل نهادم پای را
از در ای كاروان بگسسته ام.
گر چه می سوزم از این آتش به جان،
لیك بر این سوختن دل بسته ام.
دل به دست آر که خلوتگه دلدار د ل است
راز دار حرم و محرم اسرار دل است



-
ارسالي ها :
515 -
عضويت:
27 /4 /1393 -
سن:
19 -
تشکرها :
70 -
تشکر شده:
347 -
من در ياهو:
- تلگرام : :o
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 - 11:14
عد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم
غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم
به باران اشتیاق رود دادند
به نی، گلنغمه داود دادند
برای این که دل از پا نیفتد
نوید جمعه موعود دادند
روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟



-
ارسالي ها :
515 -
عضويت:
27 /4 /1393 -
سن:
19 -
تشکرها :
70 -
تشکر شده:
347 -
من در ياهو:
- تلگرام : :o
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 - 11:14
گل عشق توهستم شبنمم باش ... دلم دنياي زخمه مرهمم باش... زدرد بي كسي قلبم شكسته... به شهر بيكسيها همدمم باش..
در کنج دلم عشق کسى خانه ندارد*
** جاى در اىن منزل وىرانه ندارد*
دل را به کف هرکه دهم باز پس آرد*
** تاب نگهدارى دیوانه ندارد*
عیب کار از جعبه تقسیم نیست
سیم سیار دل ما سیم نیست
این خدا اینهم هزاران طول موج،
دیش احساسات ما تنظیم نیست!



-
ارسالي ها :
515 -
عضويت:
27 /4 /1393 -
سن:
19 -
تشکرها :
70 -
تشکر شده:
347 -
من در ياهو:
- تلگرام : :o
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 - 11:15
دلا اصلا نترسی از ره دور
دلا اصلا نترسی از ته گور
دلا اصلا نمیترسی که روزی
شوی بنگاه مار و لانه مور
يا بنوشان ز مي وصل به من
يا بميران كه هلاكم ز عطش
اسرار جهان را نه تو داني و نه من
وين حرف معما نه تو خواني و نه من
یک روز به بازخواست بر می خیزند
آنان که به انتظار روز رستاخیزند
آن روز به آبروی زهرا (س) سوگند
دیوار و در از شرم فرو می ریزند



-
ارسالي ها :
515 -
عضويت:
27 /4 /1393 -
سن:
19 -
تشکرها :
70 -
تشکر شده:
347 -
من در ياهو:
- تلگرام : :o
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 - 11:15
عشق یعنی استخوان و یک پلاک
سالها تنهای تنها زیر خاک
عشق یعنی یک بیابان بی کسی
بال و پر ريخته مرغم به قفس
تا گشايم پر وبال
پر پروازم نيست
تا بگويم كه در اين تنگ قفس
چه به مرغان چمن مي گذرد
رخصت آوازم نيست
توراباشيشه عشقم
ميان مرمرقلبم
تراشيدم ازان پس هم
توراچون بت پرستيدم
چرايش رانمي دانم!!
مرا اینگونه باورکن: کمی تنها،کمی بی کس، کمی ازیادها رفته...
خداهم ترک ما کرده، خدا دیگر،کجا رفته..؟
نمیدانم،مرا آیا گناهی هست؟
که شایدهم به جرم آن، غریبی وجدایی هست...
مرا اینگونه باور کن..!
![]() تشکر شده: |
1 کاربر از samanziv به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|