- صفحه اصلي قالب گراف
- انجمن
- آپلود سنتر
- تبليغات
- ورود
- عضويت
- خوراک
- نقشه
- تماس با ما
- ارسال پيام به مدير در انجمن ghalebgraph@gmail.com\09394943902
گریه بر عطش یا آگاهی بر هدف ؟ (بخش دوم)
واژه انقلاب را براي عاشورا به کار برد و به راستي عاشورا انقلابي ترين و
ماندگارترين انقلاب هاست. " عاشورا از بُـعد تغيير حالت روحي انسان ها، واقعه يگانه
تاريخ است . هيچ حادثه و واقعه ديگري مثل عاشورا اثرگذار نبوده و نيست... عاشورا نه
تنها مباني ارزش ها را دگرگون کرد و سيطره بني اميه را از درون فروپاشاند، بلکه خود
حادثه و يا اسطوره ايي شد که فراتر از بحث دگرگوني و مقوله قدرت ، در قلمرو روح
انسان ها تغيير و تحول ايجاد مي کند. از اين زاويه نه تنها عاشورا را مي توان يک
انقلاب حقيقي دانست بلکه عاشورا به دليل زنده بودن محرم و اوج سوگواري مسلمانان در
اين ماه ، انقلاب زنده و سازنده روزگار ما نيز هست."(2)
زمان رويداد دامنه محدودي را تحت تاثير قرار داد: از کوفه تا شام و بعد از آن
مدينه. در کربلا 72 تن به شهادت رسيدند و تعدادي در همين حدود به اسارت درآمدند. پس
اين انقلاب در مقياس کمّي به هيچوجه با انقلاب هاي بزرگ به لحاظ وسعت مکاني و تعدد
نفرات درگير در آن قابل مقايسه نيست ؛ ولي انقلاب عاشورا يک انفجار بزرگ بود که از
يک مبدأ کوچک (به لحاظ کمي و نه البته کيفي ) آغاز شد و گسترش واقعي و دامنه تاثير
آن نه به مکان بين النهرين و شامات و صحراي حجاز، نه به شيعيان و يا حتي مسلمانان و
نه در سال 61 هجري محدود شد بلکه جان تمام آزادي خواهان در طول تاريخ و در هر نقطه
از کره زمين را مخاطب قرار داد و بر خلاف انقلاب هاي ديگر که هر چه از مبدا وقوع
دورتر مي شويم از تاثير آن کاسته شده ، رفته رفته به افول مي گرايد، در طول زمان
دامنه نفوذ آن گسترش و افزايش يافته است. ولي آيا آنچه ما از انقلاب عاشورا در مي
يابيم چهره حقيقي آن است. در سالهاي گذشته چهره هاي متفاوت سياسي، صوفيانه،
فداکارانه و... از عاشورا ترسيم شده است. اين فاصله گيري از سيماي انقلابي عاشورا
از کجا آغاز شده است؟
نقطه نظر مبارزات انقلابي ، پس از کربلا راه مسالمت جويانه اي را در پيش گرفتند .
اين در حالي است که امامان زيدي بر پايه الگوي نظامي کربلا پيش رفتند. سخن بر سر
ارزيابي نتايج ايندو حرکت نيست بلکه بر سر آن است (که) امامان حرکت خويش را نه بر
پايه مشي انقلابي بلکه بنا به ضرورتي که تشخيص دادند بر پايه روشي به ظاهر آرام و
مسالمت جويانه قرار دادند."(3)
امويان و عباسيان سبب شدند که امامان شيعه پس از امام حسين مبارزه آشکار و مسلحانه
را واگذشته و در جبهه فرهنگ و علم و انديشه به بسط اسلام راستين بپردازند. چرا که
شرايط زمانه اين چرخش در عمل و نه هدف را الزامي کرده بود، هدف همان بود که امام
حسين (ع) را وادار به قيام کرد، يعني: پاسداري از اسلام ناب محمدي و
نماياندن چهره کريه اسلام اموي و بعدها عباسي ؛ امامان شيعه هم از طريق مباحث علمي
در اين راه اهتمام فراوان مبذول داشتند . تاسي به اين شيوه و رواج تقيه در ميان
شيعيان سبب شد که " شيعه عليرغم داشتن زمينه هاي سياسي مهم ، کم کم رنگ عرفاني به
خود گرفت و يا دست کم فقهش از سياست تهي شد... در چنين وضعيتي شهادت امام حسين
(ع) چه تحليلي مي يافت؟ آيا راهي جز تقويت برداشت هاي صوفيانه وجود
داشت؟... با گرايش روز افزون شيعه به شيوه... تقيه... مساله شهادت امام حسين
(ع) به عنوان خود را فداي امت ساختن... شد. در عين حال گريه کردن...
بعنوان تنها هدف از... خاطره مجاهدت امام حسين شناخته شد."(4)
اساسي مطرح است که : اساساً حکمت شهادت امام حسين (ع) چه بوده است؟ چه
مصلحتي ايجاب مي کرد که آغاز سال 61 هجري به خون نيک ترين انسان هاي دهر رنگين شود؟
پاي چه هدف والايي در ميان بود که امام حسين (ع) را واداشت تا نه تنها
جان عزيز خويش که جان عزيزانش، يارانش و خاندانش را در آن راه
نهد.
شيعياني که داعيه حسين شناسي دارند به اين سئوال چنين پاسخ خواهند داد : " اساساً
خداوند امام حسين و يارانش را به اين مصايب گرفتار کرد تا در بهشت جايگاه والاتري
داشته باشند." اين پاسخ تقريباً برگردان اين بيت است که "هر که در اين دهر مقربتر
است جام بلا بيشترش مي دهند". از دل پاسخ نخست پاسخ دومي هم زاده مي شود. " او به
شهادت رسيد تا ديگران به نحوي با سوگواري براي او بتوانند از وجود او در آخرت براي
خود بهره برند."(6)
عاشورا را از طوفاني با رنگ آشکار سياسي و نظامي ، از يک حرکت آشکارا اصلاح طلبانه
اجتماعي به يک فاجعه صرفاً انساني بدل مي سازد و امام حسين (ع) را که مي
تواند الگوي هر انسان آزادي خواهي باشد به يک قديسِ عشقِ ايثار و عشقِ فداکاري
تبديل مي کند که تنها براي آنکه ديگران را وارد بهشت سازد يک چنان صحنه خونين و
عظيمي را ترتيب مي دهد.
به قيام امام حسين (ع) برخاسته از تفکر مسيحيان نسبت به مصلوب شدن عيسي
مسيح است. مسيحيان از عيسي با لقب "قربان بزرگ " ياد مي کنند ، يعني عيسي خود را
قرباني کرد تا پيشاپيش گناهان امتش بخشوده گردد. گريستن بر حسين (ع) و
محور قراردادن آن و تاکيد فراوان بر اينکه گريه بر حسين (ع) گناهان را
محو مي کند، قرابت زيادي با اين تفکر مسيحيان دارد. چگونه کسي که عمري در راه يزيد
گام نهاده، يزيدي زيسته، عنان اختيار در کف نفس نهاده، حق الناس بسيار بر گردن
داشته، مي تواند از راه گريستن بر حسين پاک شود. آيا اين تفکر وارونه کردن قيام
امام حسين (ع) نيست. اصولاً ثوابي که از گريستن بر حسين (ع)
حاصل مي شود چيست؟ " بايد توجه داشت که اگر گريه کردن براي امام حسين
(ع) زايل کننده گناهان است، ناشي از تاثير معنوي کربلا در ايجاد شرايط
تحول دروني و آماده کردن يک شيعه براي دفاع و پاسداري از دين و احيانا فداکاري و
جانبازي در راه آن است.
✘✘✘٭ ولى ٭پــــسر ⇜⇜⇜⇜
✘♚٭ميره ٭خـــــيابون ٭واسه ٭خــــراب ٭کردن ٭ريه هاش ٭◘
![]() تشکر شده: |
2 کاربر از darkcreed به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|
