- صفحه اصلي قالب گراف
- انجمن
- آپلود سنتر
- تبليغات
- ورود
- عضويت
- خوراک
- نقشه
- تماس با ما
- ارسال پيام به مدير در انجمن ghalebgraph@gmail.com\09394943902
یه شب سه نفر برای خوش گذرونی میرن بیرون و حسابی مشروب میخورن و مست میکنن …
فرداش وقتی بیدار میشن توی زندان بودن …
در حالی که هیچی یادشون نمیومده اینو میفهمن که به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدن ….
نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی….
وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی
پایان خدا اعتقاد دارم …. میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه….
کلید برق رو میزنن … ولی هیچ اتفاقی نمیفته ….
به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن …
نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ….
به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته …
کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته …
به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن ….
نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه ، رشته برق درس خوندم و
به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه
به صندلی…
