تاپیک جامع داستان های کوتاه قالب گراف - پاسخ 9
سفارش تبليغات در انجــمن قالب گراف ورود به تاپيک اطلاعيه هاي تابستانه قالب گراف
امور گرافيکي و کدنويسي وب خود را به جي جي ميزبان بسپاريد
نام کاربري : پسورد : فراموش
پاسخ ها

یه شب سه نفر برای خوش گذرونی میرن بیرون و حسابی مشروب میخورن و مست میکنن …

فرداش وقتی بیدار میشن توی زندان بودن …

در حالی که هیچی یادشون نمیومده اینو میفهمن که به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدن ….

نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی….

وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی

پایان خدا اعتقاد دارم …. میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه….

کلید برق رو میزنن … ولی هیچ اتفاقی نمیفته ….

به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن …

نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ….

به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته …

کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته …

به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن ….

نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه ، رشته برق درس خوندم و

به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه

به صندلی…

امضاي کاربر :







براي نمايش پاسخ جديد نيازي به رفرش صفحه نيست روي تازه سازي پاسخ ها کليک کنيد !