پريشانم، خداوندا
سفارش تبليغات در انجــمن قالب گراف ورود به تاپيک اطلاعيه هاي تابستانه قالب گراف
امور گرافيکي و کدنويسي وب خود را به جي جي ميزبان بسپاريد
نام کاربري : پسورد : فراموش

پريشانم،

چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!

مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي.

خداوندا!

اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي

لباس فقر پوشي، غرورت را براي ‌تکه ناني

‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌

و شب آهسته و خسته ، تهي‌ دست و زبان بسته

به سوي ‌خانه باز آيي، زمين و آسمان را کفر مي‌گويي

نمي‌گويي؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خيز تابستان، تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي

لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري

و قدري آن طرف‌تر، عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌

و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمين و آسمان را کفر مي‌گويي، نمي‌گويي؟!

خداوندا!

اگر روزي‌ بشر گردي‌، ز حال بندگانت با خبر گردي‌

پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت.

خداوندا تو مسئولي.

خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است،

چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

دكتر علي شريعتي

...............................

نیکی هنری نیست به امید تلافی

احسان به کسی کن که بکار تو نیاید . . .

امضاي کاربر :

... دومان سالامات قال . داغ سالامات قال ...




تشکر شده:

13 کاربر از savalan به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: alihejazy / jooya / admin-mehrdad / mohammad / tshant / pendar / student / kingo / dooroftade / acrux / aovana / amir / virus /

پاسخ ها

سپاس افشین جان اگه جشعر سهراب رو در این رابطه پیدا کردی اونم بزار ممنون

امضاي کاربر :
========================================
زندگی یک کلمه بیش نبود (درک) که نتوانستیم و نتوانستنند

خودم پیداش کردم

===============================

منم زیبا

که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب

میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی

میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی

عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین

مهمان دنیایم

که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو

را از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!

آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت

خالقت

اینک صدایم کن مرا.

با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی

داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد

به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم

کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان،

رهایت من نخواهم کرد

.

===========================

امضاي کاربر :
========================================
زندگی یک کلمه بیش نبود (درک) که نتوانستیم و نتوانستنند

تشکر شده:

8 کاربر از jooya به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: tshant / pendar / student / savalan / acrux / admin-mehrdad / aovana / virus /

ممنون

+ تشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــکر

امضاي کاربر :


مِـــرسیـ اَز بَعضیــا...♥

بَـــد بَرایـ خِــیلیا...!


براي نمايش پاسخ جديد نيازي به رفرش صفحه نيست روي تازه سازي پاسخ ها کليک کنيد !