داستان كرم سيب و نيوتن...
سفارش تبليغات در انجــمن قالب گراف ورود به تاپيک اطلاعيه هاي تابستانه قالب گراف
امور گرافيکي و کدنويسي وب خود را به جي جي ميزبان بسپاريد
نام کاربري : پسورد : فراموش


کرم سیب مدت‌ها بود که به نیوتن فکر می‌کرد. از وقتی ماجرای نیوتن و کشف نیروی جاذبه را شنیده بود.

از این رو دلش می‌خواست کاری کند سیب‌ها به او هم علاقه مند شوند. کاری کند که همه از او حرف بزنند و نامش به
عنوان اولین کرم کاشف در تاریخ بماند…

کرم سیب از درخت پایین آمد و مثل نیوتن زیر آن نشست. دل توی دلش نبود. فکر می‌کرد الان اتفاقی می‌افتد.
اتفاقی که مسیر زندگی او را عوض می‌کند.

یک ساعت گذشت اما هیچ اتفاقی نیافتاد. سه ساعت گذشت. کم‌کم حوصله‌اش سر رفت.

سرانجام اتفاقی که باید می‌افتاد، افتاد. باد تندی وزید و یکی از سیب‌ها به این امید که نیوتن دیگری زیر درخت باشد
خودش را پایین انداخت.
با شوق و علاقه‌ای روی سر کرم افتاد که بیچاره له شد و مرد.
از آن روز به بعد کرم‌های سیب ترجیح دادند به جای زیر درخت نشستن سیب‌ها را سوراخ کنند و داخل آن بروند…

امضاي کاربر :

... دومان سالامات قال . داغ سالامات قال ...




تشکر شده:

5 کاربر از savalan به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: mammadalmani / akam8180 / warrior / aovana / sam100 /

پاسخ ها

تشکر شده:

1 کاربر از kaniks به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: alireza75 /

جالـــــ ـــــبـــــــ ـــــ بود ممنون
امضاي کاربر :

خیلی جالب بود
امضاي کاربر :
شرمنده دوستان امضاهام تموم شده
امضاي کاربر :

خوشحال میشم سربزنید و ممنون از اینکه نظر خواهید داد :دی

براي نمايش پاسخ جديد نيازي به رفرش صفحه نيست روي تازه سازي پاسخ ها کليک کنيد !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.