مصدق وارد شد و رفت روی صندلی نماینده انگلستان نشست! هر چی نماینده انگلیس
بالا و پایین دوید و داد و بیداد که اینجا جایگاه ماست و شما باید اونطرف
بشینی, مصدق بی اعتنا دستش رو روی میز گذاشت و سرش رو روی دستش!
همه از این حرکت مصدق حیرت زده بودن!! تا اینکه قاضی وارد شد و نماینده
انگلیس با تظلم خواهی به این حرکت مصدق اعتراض کرد! قاضی از مصدق توضیح
خواست و مصدق سرش رو بلند کرد و گفت:
جناب قاضی من تنها چند دقیقه بر جایگاه این انگلیسیها نشستم و اینها
اینچنین برافروخته اند!! پس ملت من چه باید بگویند که اینها عمریست در
سرزمین و جایگاه آنها چمبره زده اند و نمیروند!!
.
.
.
پاسخ زیبا و ویرانگر مصدق چنان تا پایان دادگاه بر فضا سیطره پیدا کرده بود
که در نهایت رای به نفع ایران صادر شد و نفت ایران ملی گشت!
.
. نظرت رو بگو + تشکر
یعنی چون حال نداریم اینجوری خلاصه مطلب میزارم وگرنه میرم یه مقاله کپی می کنم ببینم کی میخونه؟؟