- صفحه اصلي قالب گراف
- انجمن
- آپلود سنتر
- تبليغات
- ورود
- عضويت
- خوراک
- نقشه
- تماس با ما
- ارسال پيام به مدير در انجمن ghalebgraph@gmail.com\09394943902
تقویم دانشگاهی من
شنبه : همون لحظه ای كه وارد دانشكده شدم متوجه نگاه سنگینش شدم هر جا كه
می رفتم اونو می دیدم یك بار كه از جلوی هم در اومدیم نزدیك بود به هم
بخوریم صداشو نازك كرد گفت : ببخشید
من كه می دونم منظورش چی بود تازه ساعت 9:30 هم كه داشتم بورد را می خوندم
اومد و پشت سرم شروع به خوندن بورد كرد آره دقیقا می دونم منظورش چیه اون
می خواد زن من بشه
بچه ها می گفتن اسمش مریمه
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم باهاش ازدواج كنم
یك شنبه : امروز ساعت 9 به دانشكده رفتم موقع تو سرویس یه خانمی پشت سرم
نشسته بود و با رفیقش می گفتن و می خندیدن تازه به من گفت آقا میشه شیشه
پنجرتون رو ببندین من كه می دونم منظورش چی بود اسمش رو می دونستم اسمش
نرگسه
مث روز معلوم بود كه با این خندیدن می خواد دل منو نرم كنه كه بگیرمش
راستیتش منم از اون بدم نمی آد از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم
گرفتم با نرگس هم ازدواج كنم
دوشنبه : امروز به محض اینكه وارد دانشكده شدم سر كلاس رفتم بعد از كلاس
مینا یكی از همكلاسیهام جزوه منو ازم خواست من كه می دونم منظورش چی بود
حتما مینا هم علاقه داره با من ازدواج كنه راستیتش منم از مینا بدم نمیآد
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با مینا هم ازدواج كنم
سه شنبه : امروز اصلا روز خوبی نبود نه از مریم خبری بود نه از نرگس نه از
مینا فقط یكی از من پرسید آقا ببخشید امور دانشجویی كجاست ؟
من كه می دونم منظورش چیه ولی تصمیم نگرفتم باهاش ازدواج كنم چون كیفش آبی
رنگ بود حتما استقلالیه وقتی كه جریان رو به دوستم گفتم به من گفت : ای
بابا ! بدبخت منظوری نداشته ولی من می دونم رفیقم به ارتباطات بالای من با
دخترا حسودیش می شه حالا به كوری چشم دوستم هم كه شده هر جور شده با این
یكی هم ازدواج می كنم
چهار شنبه : امروز وقتی كه داشتم وارد سلف می شدم یك مرتبه متوجه شدم كه از
دانشگاه آزاد ساوه به دانشگاه ما اردو اومدند یكی از دخترای اردو از من
پرسید : ببخشید آقا دانشكده پرستاری كجاست ؟ من كه می دونستم منظورش چیه
اما تو كاردرستی خودم موندم كه چه طور این دختر ساوجی هم منو شناخته و به
من علاقه پیدا كرده حیف اسمش رو نفهمیدم راستیتش از خدا پنهون نیست از شما
چه پنهون تصمیم گرفتم هر طور شده پیداش كنم و باهاش ازدواج كنم طفلكی گناه
داره از عشق من پیر می شه
پنج شنبه : یكی از دوستهای هم دانشكده ایم به نام احمد منو به تریا دعوت
كرد من كه می دونستم از این نوشابه خریدن منظورش چیه می خواد كه من بی خیال
مینا بشم راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون عمرا قبول كنم
جمعه : امروز ضبح در خواب شیرینی بودم كه داشتم خواب عروسی بزرگ خودم رومی
دیدم عجب شكوهی و عظمتی بود داشتم انگشتم رو توی كاسه عسل فرو میكردم و….
مادرم یك هو از خواب بیدارم كرد و گفت برم چند تا نون بگیرم وقتی تو صف
نانوایی بودم دختر خانمی از من پرسید ببخشید آقا صف پنج تایی ها كدومه ؟ من
كه می دونم منظورش چی بود اما عمرا باهاش ازدواج كنم
راستش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون من از دختری كه به نانوایی بیاد خیلی خوشم نمیاد
شنبه : امروز صبح زود از خواب بیدار شدم صبحانه را خوردم و اودم كه راه
بیفتم مادرم گفت : نمی خواد دانشگاه بری امروز جواب نوار مغزت آماده ست برو
از بیمارستان بگیر
راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون مردم می گن من مشكل روانی دارم
برگشتم....



-
ارسالي ها :
2010 -
عضويت:
21 /3 /1393 -
محل زندگي:
GG city -
سن:
20 -
تشکرها :
1669 -
تشکر شده:
1063 -
من در ياهو:
- تلگرام : 09375179600
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- دوشنبه 01 دی 1393 - 14:05
تو تلگرام هستم:)
09030598221
T.me/a3kari
![]() تشکر شده: |
1 کاربر از sezar به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|



-
ارسالي ها :
340 -
عضويت:
15 /2 /1393 -
محل زندگي:
کرمان -
سن:
15 -
تشکرها :
1099 -
تشکر شده:
383 - حالت من:
- دوشنبه 01 دی 1393 - 14:10
کانال اموزشی تخصصی علوم برای پایه نهم
Telegram.me/o_zokaie
زیر نظر جناب استاد ذکایی مدرس سمپاد و سرگروه محترم استان کرمان
نکات مهم تستی برای ورود به مدارس خاص
نمونه سوال_فایل های درس_کلیپ های اموزشی_جزوات علوم و... همه و همه در
Telegram.me/o_zokaie
_______________________________________________________________________________
آثار من:
در نگار خانه ایرانی: http://negarkhaneh.ir/~EHSAN4748
در تلگرام : https://telegram.me/Ehsan_4748



-
ارسالي ها :
2555 -
عضويت:
4 /7 /1398 -
تشکر شده:
2 - جمعه 05 مهر 1398 - 05:58

با سلام به تمام خوانندگان عزیز,
من سید احمد حسینی(مدیر اسکینک و شیراز وب هاست) زاده شده از یکی روستاهای شیراز هستم.
(نام واقعی من = چس احمق کله گوسفندی)
من به دلیل اینکه در کودکی زیاد مورد تجاوز و فهش به ناموسم قرار گرفتم,
الان در این سن عادت کرده ام به دیگران توهین و فحش به ناموسشون بدم.
خواستم این متن رو بنویسم و بگم که از دست من ناراحت نشوید زیرا مشکل بی ناموسی و احمق بودن در من طبیعی است.
-----------------------------
شماره تماس من:
0939-349-8040هرگونه فهشی بدهید حق دارید.
-----------------------------
++باتشکر از شما++